دارد باران می آید...

ساخت وبلاگ

من خیلی دنیا را تجربه نکرده ام و احتمالا هم زیاد تجربه نخواهم کرد, اما می توانم این را با لطافت بگویم یک جا هست که مرا دلبسته ی خود کرده و روحم را همانجا جا گذاشته ام... هرکس که روحش را جایی جا گذاشته باشد می داند یعنی چه. جای سبکی ست معمولا؛ روح (هر روحی) نمی رود که در یک جای سنگین بماند, من اینجور فکر می کنم. برای من هم سبک بود, است: سحرهای روز نیمه شعبان... که داری نیمه خوابالو توی حیاط جمکران, توی آن هوای خنک لطیف صبح می روی برای وضو گرفتن به سمت یکی از درب ها و اگرچه خسته ای و همچین آنجور که باید و شاید و معنوی سرحال نیستی, ولی مناجات خوانی آن لحظات, همچین سبک ات می کند و هوا را سبک می کند و همه چیز را سبک می کند که... که نگو... روح من آنجا مانده! یکی از پررنگ ترین جاهایی است که روحم در آنجا مانده در کل عمر تا به اینجایم. خدایا دوباره نصیبم کن! همین حال و همین سحر را هم شکر, از ته قلب شکر, ولی من آن سبکی آن مناجات‌ خوانی سحر نیمه شعبان را هم می خواهم باز! به ما دوباره هدیه می دهی همچین حال و هوایی را؟ خدایا, خدایا, زیباترین حال ها و هواها را به همه ببخش!  و از هواهای سنگین و سنگین و سنگین دورمان کن... 

سگ لرزه های یک شک...
ما را در سایت سگ لرزه های یک شک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shak14o بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 ساعت: 11:18